از چند روز قبل برای یک روز شلوغ و پر از اتفاق آماده شده بودم و قصد کرده بودم که با توجه به آن که امسال نتوانستم راهی سفر بزرگ اربعین شوم در راهپیمایی جاماندگان اربعین حسینی(ع) در تهران شرکت کنم و حتی اگر توانستم و شلوغی جمعیت و گرما اجازه داد از این سفر اربعین در تهران گزارش، عکس و فیلم تهیه کنم و مانند سالهای قبل این عکس و فیلم را برای خودم آرشیو کنم.
حضور در راهپیمایی جاماندگان اربعین در تهران که از مسیر میدان آیینی امام حسین(ع) تا حرمحضرت عبدالعظیم حسنی(ع) بود با توجه به آن که چندان فاصله زیادی با این مسیر نداشتم زیاد سخت نبود و پس از طی مسیری ۱۰ دقیقهای به میدان شهدا رسیدم. میدان شهدا در فاصله ۲۰ دقیقهای از میدان امام حسین (ع) قرار دارد و به نوعی همچنان ابتدای مسیر راهپیمایی محسوب میشود و در نتیجه تصمیم گرفتم که، به سمت حرم عبدالعظیم حسنی(ع) حرکت کنم.
ساعت کمی از ۸ صبح گذشته بود، اما جمعیت از میدان امام حسین به سمت میدان شهدا در حال حرکت بود و البته در این ساعت از صبح انتظار چنین جمعیتی را نیز نداشتم.
مسیر را از میدان شهدا آغاز کردم. ابتدای صبح بود و باد خنکی با وجود آفتابی ملایم در حال وزیدن بود و هنوز گرمای آفتاب را چندان احساس نمیکردم.
موکبهای زیادی در طول مسیر بودند. نوحهها و مداحیهای مختلفی در طول مسیر در این موکبها پخش میشد و مردم از تیپ و شمایل مختلف به راهپیمایی خود ادامه میدادند تنها کمتر از ۳۰ دقیقه از شروع حرکتم میگذشت که متوجه عمق جمعیت و اضافه شدن مردم از خیابانهای منتهی به مسیر راهپیمایی و خیابان هفده شهریور شدم.
در ابتدای مسیرم بودم و این شوق و علاقه شدید مردم آن هم در شرایطی که تنها ۲ ساعت از شروع راهپیمایی گذشته بود برایم عجیب بود. قرار راهپیمایی جاماندگان اربعین از ۶ صبح تا ۶ عصر بود. اما من چیز دیگری را در این جمعیت مشاهده میکردم.
هر ۲ طرف خیابان به شدت شلوغ بود حالا دیگر بر خلاف اوایل صبح خبری از آن بادملایم نبود و آفتاب تابش خود را آغاز کرده بود.
ساعت ۱۰ صبح شد. با وجود آن که قبل از آماده شدن برای راهپیمایی میدانستم دمای هوای تهران امروز بیش از ۳۷ درجه است و خود را برای هوایی گرم آماده کرده بودم باز هم شدت تابش آفتاب برایم سخت بود. اما با وجود این شرایط اجازه ندادم گرما بر من غلبه کند و شرایط سخت بر من مستولی گردد. چرا که به شکلی عجیب از تمامی اقشار و سنین مختلف در این راهپیمایی شرکت کرده بودند و نمیخواستم به سرعت خسته شوم و مسیر خود را به اتمام برسانم.
در میان این جمعیت میلیونی مردمی با افکار و عقاید متفاوت را میشد در تمام مسیر دید. زن و مرد، جوان و نوجوان، کودک و حتی نوزاد. زوج جوانی را دیدم که با ۲ فرزند خود که تنها چند ماه از تولد آنها گذشته بود وارد مسیر راهپیمایی شده بودند. جوان بیست و چند سالهای را دیدم که پدر جانباز خود را با ویلچر و به سختی به راهپیمایی آورده بود. مردی را ملاقات کردم که مادر پیر خود را با مشکل و آن هم در این جمعیت شلوغ با موتور به میان راهپیمایی آورده بود. پدر و مادر پیری را دیدم که با وجود کهولت سن با هم و با قاب عکس فرزند مفقودالاثر خود آمده بودند.
به وفور مردمی را دیدم که عکس سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را در دست داشتند. جوانی بسیجی را دیدم که عکس شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده را به روی سینه خود نصب کرده بود؛ و با نوحههایی که در طول مسیر پخش میشد هم صدایی میکرد.
ظهر شده بود و آفتاب با تمام انرژی خود میتابید و در میان مسیر راهپیمایی موکبهایی برای استراحت زائرین دیده شده بود و مردم میتوانستند زمانی را به استراحت بپردازند، اما هیچکس مدت طولانی در این موکبها نمیماند و همه به دنبال ادامه مسیر و رسیدن به مقصد خود بودند.
مسیر میدان امام حسین (ع) تا حرم عبدالعظیم حسنی(ع) در شهر ری بیش از همیشه شبیه به هم شده بود و شاید تنها تفاوت این مسیر در آدمهای مختلف حاضر در آن بود.
افرادی که پس از صحبت با آنها متوجه شدم شاید پوششهای متفاوتی داشتند و نگاه متفاوتی نسبت به موضوعات مختلف در جامعه نگاه میکردند، اما همگی در یک نقطه مشترک بودند.
همه افراد حاضر در این راهپیمایی خود را جامانده از سفر اربعین میدانستند.
همگی برای امام حسین(ع) پا در این مسیر گذاشته بودند و تنها به حضور در کربلا و امام مظلومشان فکر میکردند.
گزارش: محمد حسین نیک خوی متین